چرا انتخاب فکری انتقادبرانگیز است؟
باشگاه استقلال به دست خود، خود را در موقعیتی قرار داد که در انتخاب سرمربی ناچار به کجسلیقگی باشد. این اتفاق یکشبه در استقلال رخ نداد، بلکه محصول یک سال کوشش مدیران باشگاه برای رسیدن از آندرهآ استراماچونی به محمود فکری بود؛ مدیرانی که انگار شیفته کجسلیقگی هستند و عامدانه همه چیز را تخریب میکنند.
استقلال بعد اخراج وینفرد شفر با روشی بدون احترام و اخراج سرمربی از محل تمرین، با سرمربی بعدی خود نیز رفتاری غیرحرفهای داشت. از یاد نبریم که استراماچونی در اعتراض به غیرمتعهد بودن باشگاه، در اعتراض به دروغ و عوامفریبی در اخبار مربوط به قراردادش، ناچار به فسخ قرارداد شد. تا اینجا مسأله فقط مشکلات مالی باشگاه نیست، بلکه مسأله روش برخورد با سرمربی است.
مدیران باشگاه استقلال استراماچونی را به ستوه آوردند و به فرهاد مجیدی رسیدند و بعد فرهاد مجیدی را با نام استراماچونی به ستوه آوردند تا روزهای پرمعامله نقلوانتقالات را بدون نظارت سرمربی بگذرانند. حرفها نیز همیشه بیفایده هستند، چون هیأتمدیره باشگاه از قراردادهای شائبهبرانگیز حرف میزند و انگار مسئولیت خود را از یاد برده است که خود باید ناظر بر کار مدیرعامل باشد. استقلال مجید نامجومطلق را نیز بدون احترام و خداحافظی کنار گذاشت، اگرچه او در موقعیتی حساس مسئولیت تیم را برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا پذیرفت و با پنجره بسته و تیم بیتمرکز و بازیکنانی که برای جدایی لحظهشماری میکردند، به قطر رفت و در آخر تصویری بازنده از او ساخته شد. این روش و منش استقلال در حفاظت از سرمربیانش در یک سال اخیر است.
پیشکسوتان استقلال از این منظر که بیتوجه به تمام این اتفاقات، خود را به مدیران نزدیک میکنند و وضعیت و تصمیمات باشگاه را عادی جلوه میدهند، باید مورد انتقاد باشند.
محمود فکری از این منظر که بیتوجه به تمام این اتفاقات و بدون یک جمله نقد درباره این شرایط خود را موظف به پذیرش مسئولیت میداند و میخواهد خانهاش را برای حضور در استقلال بفروشد نیز باید مورد انتقاد باشد.
او حتی به قرارداد پیشین خود با نساجی متعهد نبود و این آسانگیری و سهلانگاری است که ساده از کنار تصمیم غیرحرفهای او بگذریم و با عوامفریبی با پیش کشیدن بحث فروش خانه برای پرداخت حق رضایتنامه باشگاه نساجی را نادیده بگیریم. فکری در اولین قدمها برای رسیدن به سرمربیگری استقلال رفتار و حرفهای صادقانهای نداشت و نمیتواند از این نقد با حرفهای به ظاهر متعصبانه فرار کند.
این روزها دوباره روزهای جولان دادن لیدرهایی است که به چهرههای این باشگاه ناسزا میگویند و روزهای جولان کسانی که حاضرند در هر موقعیتی پستی را بپذیرند. این روزها نیز بخشی از تاریخ باشگاه استقلال است و در آینده برای تحلیل ماجراهای این تیم مورد بررسی و بحث قرار میگیرد.
استقلال مسیر درستی را با مربیانش پیش نمیرود. فردا شاید با محمود فکری نیز همان رفتاری را داشته باشد که با دیگران داشت.
مسأله استقلال برای اینکه از استراماچونی به فکری رسید فقط بحرانهای مالی نیست، بلکه همین باشگاه در حالی استراماچونی را از دست داد که باید بهزودی تمام مبلغ قرارداد او را به اضافه جریمهها پرداخت کند. استقلال سپس با فرهاد مجیدی سرمایهگذاری روی یکی از مربیان جوانش را شروع کرد اما پس از آنکه با مجیدی به نتیجه مطلوبی رسید، همه چیز را برای از دست دادن این سرمایه نیز فراهم کرد. این باشگاه بعید است با مدیران جدیدش نیز راه و رسم دیگری را انتخاب کرده باشد.
استقلال بعد اخراج وینفرد شفر با روشی بدون احترام و اخراج سرمربی از محل تمرین، با سرمربی بعدی خود نیز رفتاری غیرحرفهای داشت. از یاد نبریم که استراماچونی در اعتراض به غیرمتعهد بودن باشگاه، در اعتراض به دروغ و عوامفریبی در اخبار مربوط به قراردادش، ناچار به فسخ قرارداد شد. تا اینجا مسأله فقط مشکلات مالی باشگاه نیست، بلکه مسأله روش برخورد با سرمربی است.
مدیران باشگاه استقلال استراماچونی را به ستوه آوردند و به فرهاد مجیدی رسیدند و بعد فرهاد مجیدی را با نام استراماچونی به ستوه آوردند تا روزهای پرمعامله نقلوانتقالات را بدون نظارت سرمربی بگذرانند. حرفها نیز همیشه بیفایده هستند، چون هیأتمدیره باشگاه از قراردادهای شائبهبرانگیز حرف میزند و انگار مسئولیت خود را از یاد برده است که خود باید ناظر بر کار مدیرعامل باشد. استقلال مجید نامجومطلق را نیز بدون احترام و خداحافظی کنار گذاشت، اگرچه او در موقعیتی حساس مسئولیت تیم را برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا پذیرفت و با پنجره بسته و تیم بیتمرکز و بازیکنانی که برای جدایی لحظهشماری میکردند، به قطر رفت و در آخر تصویری بازنده از او ساخته شد. این روش و منش استقلال در حفاظت از سرمربیانش در یک سال اخیر است.
پیشکسوتان استقلال از این منظر که بیتوجه به تمام این اتفاقات، خود را به مدیران نزدیک میکنند و وضعیت و تصمیمات باشگاه را عادی جلوه میدهند، باید مورد انتقاد باشند.
محمود فکری از این منظر که بیتوجه به تمام این اتفاقات و بدون یک جمله نقد درباره این شرایط خود را موظف به پذیرش مسئولیت میداند و میخواهد خانهاش را برای حضور در استقلال بفروشد نیز باید مورد انتقاد باشد.
او حتی به قرارداد پیشین خود با نساجی متعهد نبود و این آسانگیری و سهلانگاری است که ساده از کنار تصمیم غیرحرفهای او بگذریم و با عوامفریبی با پیش کشیدن بحث فروش خانه برای پرداخت حق رضایتنامه باشگاه نساجی را نادیده بگیریم. فکری در اولین قدمها برای رسیدن به سرمربیگری استقلال رفتار و حرفهای صادقانهای نداشت و نمیتواند از این نقد با حرفهای به ظاهر متعصبانه فرار کند.
این روزها دوباره روزهای جولان دادن لیدرهایی است که به چهرههای این باشگاه ناسزا میگویند و روزهای جولان کسانی که حاضرند در هر موقعیتی پستی را بپذیرند. این روزها نیز بخشی از تاریخ باشگاه استقلال است و در آینده برای تحلیل ماجراهای این تیم مورد بررسی و بحث قرار میگیرد.
استقلال مسیر درستی را با مربیانش پیش نمیرود. فردا شاید با محمود فکری نیز همان رفتاری را داشته باشد که با دیگران داشت.
مسأله استقلال برای اینکه از استراماچونی به فکری رسید فقط بحرانهای مالی نیست، بلکه همین باشگاه در حالی استراماچونی را از دست داد که باید بهزودی تمام مبلغ قرارداد او را به اضافه جریمهها پرداخت کند. استقلال سپس با فرهاد مجیدی سرمایهگذاری روی یکی از مربیان جوانش را شروع کرد اما پس از آنکه با مجیدی به نتیجه مطلوبی رسید، همه چیز را برای از دست دادن این سرمایه نیز فراهم کرد. این باشگاه بعید است با مدیران جدیدش نیز راه و رسم دیگری را انتخاب کرده باشد.
برچسبها: فکری استقلال تهران
اگر حوصله خواندن ندارید، برای شنیدن اخبار روز فوتبال از هرجای ایران با شماره 9099070330 تماس بگیرید.
در مستر90، می توانید خبرها را پیگیری کنید، با طرفداران فوتبال در ارتباط باشید و جایزه ببرید! {ثبت نام رایگان}