با همایون بهزادی، شناسنامه داربی شهریور 52

به گزارش سایت رسمی باشگاه پرسپولیس و به نقل از خبرگزاری ایسنا، صدای خاصی داشت، صورتش را تراشیده بود و دکمه باز پیراهن چهارخانه روشنش به یاد سالهای دور او را سرپاتر از آنچه در نگاه اول دیدیم نشان میداد، کمی راهمان تا مهاجم نوک استثنایی قرمزها دور بود، پلاک 52 طبقه هشتم یک آپارتمان مسکونی در پردیس. با استقبال پیرمردی 73 ساله که اینروزها حال و روز خوشی ندارد پا به منزل کوچکی گذاشتیم که سالهاست صاحبش عامل اصلی کری خوانی هواداران پرسپولیس بر روی سکوهاست...
دقیقا داربی شهریور 52 امروز 41 ساله میشود، پای صحبتهای مردی نشستیم که در گلزنی منحصر به فرد بود. از تمامی شایعات درباره فیلمهای به آتش کشیده دیداری که با شش گل به سود پرسپولیس ختم شد پرسیدیم، از حساسترین گل زندگیاش به رژیم صهیونیستی تا دوبار سه گله کردن آبیهای پایتخت...دکتر برومند و بکن باوئر را شاهزادگان فوتبال میدانست اما کلام سنجیده، رفتار بینظیر، تواضع و متانت فوقالعاده و شخصیت جذاب خودش بیش از هرکسی به شاهزادهگان شبیه بود. در ادامه گفتگوی تفصیلی خبرنگار ایسنا با همایون بهزادی ستاره دهه 40 و اوایل دهه 50 باشگاه شاهین و پرسپولیس را میخوانیم.
بدون تردید و بدون هرگونه واژه پردازی و لفاظی با کلمات باید بگوییم باعث افتخار است که هم اکنون در کنار شما حضور داریم. از شماره پلاک خانهتان شروع کنیم، شماره پلاکتان "52" است. بی شک نام "همایون بهزادی" با نام شهرآورد شهریور ماه 52 بیش از هر چیز دیگری ارتباط دارد.
با یاد و نام خداوند بزرگ و ایزدمنان، از شما تشکر میکنم که این افتخار را به من دادید در این گوشه دِِِِیر که راه دور است و کمتر مورد محبت دوستان قرار میگیریم نزد من آمدید. خداوند اینگونه صلاح دیده که ما در اینجا مسکن گزینیم. از شما کمال تشکر و سپاس را دارم. در هر صورت به اصل قضیه باز گردیم. در خصوص بازی پرسپولیس و استقلال همه مردم به نام این دو تیم باز میگردند، در حالی که بهتر است به نام "شاهین" و "تاج" اشاره کنیم. من تمام عمرم را در شاهین بودم. 17 ساله بودم که به شاهین پیوستم و در پست هافبک وسط بازی کردم تا 27 یا 28 سالگی هم در این تیم بودم و در 28 سالگیام بود که شاهین را محروم کردند و ما پرسپولیس را ساختیم. تمام استادیوم نام شاهین را صدا می زد.
موضوع شاهین همواره تداوم داشته است، دیروز پدرم، امروز خودم و فردا پسرم. دور تا دور استادیوم امجدیه نام شاهین را فریاد می زدند. تمام ایران نام شاهین را فریاد می زدند. درباره شاهین اصلا نمیتوان نسبت گرفت. شاهین وارد دستاندازهایی شد که گریبان این تیم را گرفت. از تغییرات مدیریتی تا یکسری مسائل که خواه یا ناخواه این تیم را تحت تاثیر قرار داد و به مرور زمان تماشاچیاش کم شد. تماشاچی گیج شده بود و نمیدانست چه کار باید کند.من به مرور از دفاع به خط حمله تغییر پست دادم و این قصه سر دراز دارد. ابتدا هافبک وسط بودم بعد تبدیل به هافبک چپ شدم و سرانجام به مهاجم نوک تغییر پست دادم. تمام این کارها را دکتر اکرامی انجام داد. من علاوه بر اینکه در بازی ششتاییها سه گل به ثمر رساندم در بازی دیگری هم که چهار گل به تاج زدیم سه گل زدم، در بازی که چهار گل زدیم من هافبک چپ بودم، در حالی که پای تخصصیام راست بود در پست هافبک چپ بازی کردم، دکتر اکرامی من را به یک بازیکن دو پا تبدیل کرد، هر چند سه گل هم دریافت کردیم و بازی با نتیجه چهار بر سه به اتمام رسید.
یک خاطره از دکتر اکرامی برایتان تعریف کنم، چرا که این موضوع درسی است برای تمامی جوانان این مملکت و برای تمامی مربیان این سرزمین. این که یک مربی چگونه بازیکنی را ساخت و چقدر در این زمینه حوصله به خرج داد. مهاجم نوک تیم شاهین در آن زمان خدا بیامرز حجری بود، که همزمان در پست مهاجم نوک تیم ملی بازی میکرد اما نمی توانست به خوبی ضربه سر بزند، هر چند بر روی زمین بینظیر بود. دکتر اکرامی تصمیم گرفت بازیکنی تربیت کند که بتواند ضربه سر بزند چون باشگاه شاهین همواره بهترین سرزنان طول تاریخ را داشته است و این موضوع به پرسپولیس هم رسوخ کرد. اگر دقت کنید تمام سرزنان شاهین به پرسپولیس آمدند و پرسپولیس هم همواره سرزن داشته است. علی دایی بوده است فتح آبادی، کریم باوی نیز همین گونه بودهاند. کریم باوی بسیار عالی سر میزد. قدر خودش را ندانست و در دست انداز قرار گرفت. شش ماه با او در باشگاه شاهین کار کردم. او بر روی هوا بسیار عالی مکث میکرد.
دکتر اکرامی سه ماه تابستان را به صورت انفرادی با من کار کرد و از من که در پست دفاع وسط بازی میکردم در سن 16 سالگی یک مهاجم نوک ساخت. در حال پا به سن گذاشتن به 17 سالگی بودم که توپهای لاستیکی شماره "3" را از انگلیس آورده بود، تا جایی که به یاد دارم آخرین بار این توپها به دست مرحوم دهداری افتاد و دیگر از آنها خبری نداریم. در تابستان و بر روی خط های زمین بسکتبال در ساعت دو آنقدر تمرین می کردیم تا هلاک شویم. خودش هم لباس گرم میپوشید و با بوق مرا تمرین میداد. مرحوم امیرعراقی، کاپیتان تیم ملی را نیز میآورد تا برای من سانتر کند. اول از سمت چپ و راست با درون و بیرون پا توپ از روی خط ها ارسال میکرد. همین تمرینهایی که ما هم اکنون به بازیکنان میدهیم در آن زمان دکتر اکرامی به ما میداد. پس از آن باید رو پایی میزدم و پس از آن شوت میکردم اگر یک میلیمتر توپم اینطرف یا آن طرفتر میرفت گوشم را فشار میداد. یا این که در زمین بسکتبال بدون توپ زیر حلقه می رفتم و جفت پا به هوا میپریدم. من جفت پا هم سر میزدم. یعنی در جا از روی زمین بلند میشدم. دکتر اکرامی این را به من یاد داد. او به من پرش سه گام یاد داد که چگونه بتوانم فضا را در اختیار بگیرم.
یکی از تصاویر خود را که در آن به صورت لحظه به لحظه عکسبرداری شده است به ما نشان میدهد.
میگوید من در این عکس از سه قدم جلوتر شروع کردم به گام برداشتن و با گام سوم به هوا بلند شدم. تو را به خد
دقیقا داربی شهریور 52 امروز 41 ساله میشود، پای صحبتهای مردی نشستیم که در گلزنی منحصر به فرد بود. از تمامی شایعات درباره فیلمهای به آتش کشیده دیداری که با شش گل به سود پرسپولیس ختم شد پرسیدیم، از حساسترین گل زندگیاش به رژیم صهیونیستی تا دوبار سه گله کردن آبیهای پایتخت...دکتر برومند و بکن باوئر را شاهزادگان فوتبال میدانست اما کلام سنجیده، رفتار بینظیر، تواضع و متانت فوقالعاده و شخصیت جذاب خودش بیش از هرکسی به شاهزادهگان شبیه بود. در ادامه گفتگوی تفصیلی خبرنگار ایسنا با همایون بهزادی ستاره دهه 40 و اوایل دهه 50 باشگاه شاهین و پرسپولیس را میخوانیم.
بدون تردید و بدون هرگونه واژه پردازی و لفاظی با کلمات باید بگوییم باعث افتخار است که هم اکنون در کنار شما حضور داریم. از شماره پلاک خانهتان شروع کنیم، شماره پلاکتان "52" است. بی شک نام "همایون بهزادی" با نام شهرآورد شهریور ماه 52 بیش از هر چیز دیگری ارتباط دارد.
با یاد و نام خداوند بزرگ و ایزدمنان، از شما تشکر میکنم که این افتخار را به من دادید در این گوشه دِِِِیر که راه دور است و کمتر مورد محبت دوستان قرار میگیریم نزد من آمدید. خداوند اینگونه صلاح دیده که ما در اینجا مسکن گزینیم. از شما کمال تشکر و سپاس را دارم. در هر صورت به اصل قضیه باز گردیم. در خصوص بازی پرسپولیس و استقلال همه مردم به نام این دو تیم باز میگردند، در حالی که بهتر است به نام "شاهین" و "تاج" اشاره کنیم. من تمام عمرم را در شاهین بودم. 17 ساله بودم که به شاهین پیوستم و در پست هافبک وسط بازی کردم تا 27 یا 28 سالگی هم در این تیم بودم و در 28 سالگیام بود که شاهین را محروم کردند و ما پرسپولیس را ساختیم. تمام استادیوم نام شاهین را صدا می زد.
موضوع شاهین همواره تداوم داشته است، دیروز پدرم، امروز خودم و فردا پسرم. دور تا دور استادیوم امجدیه نام شاهین را فریاد می زدند. تمام ایران نام شاهین را فریاد می زدند. درباره شاهین اصلا نمیتوان نسبت گرفت. شاهین وارد دستاندازهایی شد که گریبان این تیم را گرفت. از تغییرات مدیریتی تا یکسری مسائل که خواه یا ناخواه این تیم را تحت تاثیر قرار داد و به مرور زمان تماشاچیاش کم شد. تماشاچی گیج شده بود و نمیدانست چه کار باید کند.من به مرور از دفاع به خط حمله تغییر پست دادم و این قصه سر دراز دارد. ابتدا هافبک وسط بودم بعد تبدیل به هافبک چپ شدم و سرانجام به مهاجم نوک تغییر پست دادم. تمام این کارها را دکتر اکرامی انجام داد. من علاوه بر اینکه در بازی ششتاییها سه گل به ثمر رساندم در بازی دیگری هم که چهار گل به تاج زدیم سه گل زدم، در بازی که چهار گل زدیم من هافبک چپ بودم، در حالی که پای تخصصیام راست بود در پست هافبک چپ بازی کردم، دکتر اکرامی من را به یک بازیکن دو پا تبدیل کرد، هر چند سه گل هم دریافت کردیم و بازی با نتیجه چهار بر سه به اتمام رسید.
یک خاطره از دکتر اکرامی برایتان تعریف کنم، چرا که این موضوع درسی است برای تمامی جوانان این مملکت و برای تمامی مربیان این سرزمین. این که یک مربی چگونه بازیکنی را ساخت و چقدر در این زمینه حوصله به خرج داد. مهاجم نوک تیم شاهین در آن زمان خدا بیامرز حجری بود، که همزمان در پست مهاجم نوک تیم ملی بازی میکرد اما نمی توانست به خوبی ضربه سر بزند، هر چند بر روی زمین بینظیر بود. دکتر اکرامی تصمیم گرفت بازیکنی تربیت کند که بتواند ضربه سر بزند چون باشگاه شاهین همواره بهترین سرزنان طول تاریخ را داشته است و این موضوع به پرسپولیس هم رسوخ کرد. اگر دقت کنید تمام سرزنان شاهین به پرسپولیس آمدند و پرسپولیس هم همواره سرزن داشته است. علی دایی بوده است فتح آبادی، کریم باوی نیز همین گونه بودهاند. کریم باوی بسیار عالی سر میزد. قدر خودش را ندانست و در دست انداز قرار گرفت. شش ماه با او در باشگاه شاهین کار کردم. او بر روی هوا بسیار عالی مکث میکرد.
دکتر اکرامی سه ماه تابستان را به صورت انفرادی با من کار کرد و از من که در پست دفاع وسط بازی میکردم در سن 16 سالگی یک مهاجم نوک ساخت. در حال پا به سن گذاشتن به 17 سالگی بودم که توپهای لاستیکی شماره "3" را از انگلیس آورده بود، تا جایی که به یاد دارم آخرین بار این توپها به دست مرحوم دهداری افتاد و دیگر از آنها خبری نداریم. در تابستان و بر روی خط های زمین بسکتبال در ساعت دو آنقدر تمرین می کردیم تا هلاک شویم. خودش هم لباس گرم میپوشید و با بوق مرا تمرین میداد. مرحوم امیرعراقی، کاپیتان تیم ملی را نیز میآورد تا برای من سانتر کند. اول از سمت چپ و راست با درون و بیرون پا توپ از روی خط ها ارسال میکرد. همین تمرینهایی که ما هم اکنون به بازیکنان میدهیم در آن زمان دکتر اکرامی به ما میداد. پس از آن باید رو پایی میزدم و پس از آن شوت میکردم اگر یک میلیمتر توپم اینطرف یا آن طرفتر میرفت گوشم را فشار میداد. یا این که در زمین بسکتبال بدون توپ زیر حلقه می رفتم و جفت پا به هوا میپریدم. من جفت پا هم سر میزدم. یعنی در جا از روی زمین بلند میشدم. دکتر اکرامی این را به من یاد داد. او به من پرش سه گام یاد داد که چگونه بتوانم فضا را در اختیار بگیرم.
یکی از تصاویر خود را که در آن به صورت لحظه به لحظه عکسبرداری شده است به ما نشان میدهد.
میگوید من در این عکس از سه قدم جلوتر شروع کردم به گام برداشتن و با گام سوم به هوا بلند شدم. تو را به خد
برچسبها: همایون بهزادی پرسپولیس دربی سال52 6تایی
در مستر90، می توانید خبرها را پیگیری کنید، با طرفداران فوتبال در ارتباط باشید و جایزه ببرید! {ثبت نام رایگان}