یادداشت؛ کیروش و امتدادش در فوتبال ایران
دنبال کردن مردی که هشت سال سرمربی تیم ملی بوده طبیعی است اما آنچه طبیعی نیست اهرمی است که از نام او ساخته شده، چماقی برای زدن موجودیت تیم ملی.
به گزارش "ورزش سه"، نتیجه فینال جام ملتهای آفریقا بین مصر و سنگال برای بسیاری از فوتبالدوستان ایرانی مهم بود. گروهی که منتظر بودند تا با قهرمانی مصر، دوباره هنر کارلوس کیروش را به رخ بکشند و گروهی که برای اثبات بیهنر بودن او، دست به دعا برده بودند تا سنگال قهرمان شود!
اما واقعیت آن است که کارلوس کیروش نه به آن هنرمندی است که طرفداران سینه چاکش در ایران به آن معتقدند و نه به آن بیهنری که مخالفانش. جایگاه او در عالم مربیگری دنیا مشخص است، سبک فوتبال مورد علاقهاش و حتی روشهای خاصش در مربیگری. اما جالب اینجاست که او با همه حسنها و عیبهایش چرا باید تا این حد در غیابش در ادبیات هواداری فوتبال ایران حضور داشته باشد. حتی فراتر از عامه هواداران، هنوز او در دعواهای ژورنالیستی نیز حضور دارد و انگار ژورنالیست ایرانی قادر نیست بدون ارجاع به او(چه در ستایش او و چه در نفی او) تیم ملی امروز را نقد کند.
این همان درماندگی متداول ایرانی جماعت در استفاده صحیح از خوانش تاریخ و فهم چرایی رجوع به تاریخ را هم نشان میدهد. اینکه خوانش تاریخ و قضاوت تاریخی نمیتواند خود را از اغراض امروزی جدا کند. همین موضوع در فوتبال ما هم نمود دارد و امروز کارلوس کیروش تبدیل به کلیدواژه مهم در دعواهای فوتبالی میشود. آن هم در حالیکه در واقع هم طرفداران سینهچاکش و هم مخالفان سرسختش بیآنکه متوجه باشند در یک جبهه هستند و آنچه با مستمسک قرار دادن نام کیروش میکنند در اصل نیتی مشابه دارد.
چه آنکه بهوقت برد تیم ملی، با استفاده از نام کیروش، سعی در کم ارزش جلوه دادن موفقیت تیم ملی هستند و چه آنکه از برد تیم ملی، بهانهای برای کوبیدن کیروش و زیر سوال بردن موفقیتهای او میکند، هر دو نه دلشان برای تیم ملی میسوزد و نه به دنبال نقد بیغرض. هر دو در یک ورطه مشابه افتادهاند. ورطه «تحریف».
کارلوس کیروش از فوتبال ایران رفت آن هم با پای خودش. بیشترین دوران مربیگری در تیم ملی ایران را به نام خود ثبت کرد و قبل از اینکه با تیم ملی ایران به پایان راه برسد، با فدراسیون کلمبیا توافق کرده بود و حقش هم بود که بخواهد برود. تاثیر خودش را هم بر فوتبال ایران گذاشت و از این نظر نامی ماندگار در فوتبال ایران به جا گذاشت. اما این وسط گناه سرمربی فعلی تیم ملی چیست؟ اینکه زمانی کیروش با هموطن او درگیر شده؟ یا اینکه اصلا او مورد حمایت کسانی است که زمانی مخالف کیروش بودند؟ آیا اینها دلایل متقنی است برای اینکه تیم ملی فعلی کوبیده شود؟ موفقیتهایش زیر سوال برده شود و دائم تحقیر شود؟
سؤال دیگر هم اینکه آیا اگر اسکوچیچ برود کیروش میآید؟ او پشت در منتظر است و چون اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شده از حضور او محروم شدهایم؟
وقت آن نرسیده که تمام شدن دوران کیروش را بپذیریم و نقدی هم اگر به اسکوچیچ داریم از دریچهای غیر از کیروش به آن ورود کنیم؟ بهتر نیست مردی را که خود آن قدر دغدغه در تیم ملی مصر دارد که دیگر به فوتبال ما هم فکر نکند و شاید مربیگری در مصر آخرین تجربه مربیگری او باشد را به دعواهای خود وارد نکنیم؟
به گزارش "ورزش سه"، نتیجه فینال جام ملتهای آفریقا بین مصر و سنگال برای بسیاری از فوتبالدوستان ایرانی مهم بود. گروهی که منتظر بودند تا با قهرمانی مصر، دوباره هنر کارلوس کیروش را به رخ بکشند و گروهی که برای اثبات بیهنر بودن او، دست به دعا برده بودند تا سنگال قهرمان شود!
اما واقعیت آن است که کارلوس کیروش نه به آن هنرمندی است که طرفداران سینه چاکش در ایران به آن معتقدند و نه به آن بیهنری که مخالفانش. جایگاه او در عالم مربیگری دنیا مشخص است، سبک فوتبال مورد علاقهاش و حتی روشهای خاصش در مربیگری. اما جالب اینجاست که او با همه حسنها و عیبهایش چرا باید تا این حد در غیابش در ادبیات هواداری فوتبال ایران حضور داشته باشد. حتی فراتر از عامه هواداران، هنوز او در دعواهای ژورنالیستی نیز حضور دارد و انگار ژورنالیست ایرانی قادر نیست بدون ارجاع به او(چه در ستایش او و چه در نفی او) تیم ملی امروز را نقد کند.
این همان درماندگی متداول ایرانی جماعت در استفاده صحیح از خوانش تاریخ و فهم چرایی رجوع به تاریخ را هم نشان میدهد. اینکه خوانش تاریخ و قضاوت تاریخی نمیتواند خود را از اغراض امروزی جدا کند. همین موضوع در فوتبال ما هم نمود دارد و امروز کارلوس کیروش تبدیل به کلیدواژه مهم در دعواهای فوتبالی میشود. آن هم در حالیکه در واقع هم طرفداران سینهچاکش و هم مخالفان سرسختش بیآنکه متوجه باشند در یک جبهه هستند و آنچه با مستمسک قرار دادن نام کیروش میکنند در اصل نیتی مشابه دارد.
چه آنکه بهوقت برد تیم ملی، با استفاده از نام کیروش، سعی در کم ارزش جلوه دادن موفقیت تیم ملی هستند و چه آنکه از برد تیم ملی، بهانهای برای کوبیدن کیروش و زیر سوال بردن موفقیتهای او میکند، هر دو نه دلشان برای تیم ملی میسوزد و نه به دنبال نقد بیغرض. هر دو در یک ورطه مشابه افتادهاند. ورطه «تحریف».
کارلوس کیروش از فوتبال ایران رفت آن هم با پای خودش. بیشترین دوران مربیگری در تیم ملی ایران را به نام خود ثبت کرد و قبل از اینکه با تیم ملی ایران به پایان راه برسد، با فدراسیون کلمبیا توافق کرده بود و حقش هم بود که بخواهد برود. تاثیر خودش را هم بر فوتبال ایران گذاشت و از این نظر نامی ماندگار در فوتبال ایران به جا گذاشت. اما این وسط گناه سرمربی فعلی تیم ملی چیست؟ اینکه زمانی کیروش با هموطن او درگیر شده؟ یا اینکه اصلا او مورد حمایت کسانی است که زمانی مخالف کیروش بودند؟ آیا اینها دلایل متقنی است برای اینکه تیم ملی فعلی کوبیده شود؟ موفقیتهایش زیر سوال برده شود و دائم تحقیر شود؟
سؤال دیگر هم اینکه آیا اگر اسکوچیچ برود کیروش میآید؟ او پشت در منتظر است و چون اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شده از حضور او محروم شدهایم؟
وقت آن نرسیده که تمام شدن دوران کیروش را بپذیریم و نقدی هم اگر به اسکوچیچ داریم از دریچهای غیر از کیروش به آن ورود کنیم؟ بهتر نیست مردی را که خود آن قدر دغدغه در تیم ملی مصر دارد که دیگر به فوتبال ما هم فکر نکند و شاید مربیگری در مصر آخرین تجربه مربیگری او باشد را به دعواهای خود وارد نکنیم؟
برچسبها: تیم ملی ایران کارلوس کی روش
اگر حوصله خواندن ندارید، برای شنیدن اخبار روز فوتبال از هرجای ایران با شماره 9099070330 تماس بگیرید.
در مستر90، می توانید خبرها را پیگیری کنید، با طرفداران فوتبال در ارتباط باشید و جایزه ببرید! {ثبت نام رایگان}