چالش بزرگ به رنگ آبی
از آندرهآ استراماچونی تا الکساندر نوری و حتی جواد نکونام. هیچ یک از این اسامی جذاب قرار نبود هدایت سرمربیگری استقلال را در لیگ بیستم برعهده بگیرند. قرعه سرانجام به نام محمود فکری افتاد. کاپیتان سالهای نهچندان دور باشگاه استقلال که از قضا رکورددار بازی با پیراهن آبی باشگاه هم هست.
فکری بعد از چند سال مربیگری موفق در لیگهای پایینتر و در تیمهایی چون نساجی مازندران، نفت مسجد سلیمان، شاهین بوشهر، آلومینیوم اراک و خوشه طلایی، سرانجام فصل گذشته و برای ۱۰ دیدار پایانی لیگ، هدایت تیم نساجی را به دست گرفت. نساجی باید در یک سوم پایانی لیگ با تیمهای تراکتور، سپاهان، فولاد، استقلال، پرسپولیس و شهرخودرو روبهرو میشد که جملگی در کورس کسب عنوان قهرمانی یا کسب سهمیه قرار داشتند. با این حال تیم فکری در این ۱۰ دیدار متحمل هیچ شکستی نشد و ۴ برد را هم دشت کرد. اوج کار فکری در نساجی را میتوان برتری ۳-۲ شاگردان او مقابل تیم آمادهی جواد نکونام در ورزشگاه وطنی و در حالی که ۲-۰ عقب بودند و همچنین پیروزی یک گلهی نساجی در ورزشگاه نقش جهان مقابل سپاهان دانست. نساجی در ۱۰ مسابقهی خود زیر نظر محمود فکری، ۱۱ گل زد، ۵ گل خورد، در سه بازی موفق به گلزنی نشد و مطابق آمار «متریکا»، به طور میانگین ۴۲٪ مالکیت توپ داشت.
سبک فوتبال فکری در تیم نساجی، همانطور که از میانگین درصد مالکیت این تیم هم میتوان برداشت کرد، فوتبالی واکنشی و متکی بر سرعت و تکنیک بالای مهرههای نساجی در ضدحملات بود. به نظر میرسد اولین چالش فکری در استقلال هم نوع فوتبالی باشد که تیمهای او ارائه میدهند. سبک بازی دفاع-ضدحمله یا فوتبال واکنشگرا، چیزی نیست که یک مربی بتواند در تیمهای بزرگی چون استقلال و پرسپولیس آن را ارائه دهد. هوادار در این تیمها از شما انتظار دارد مالک توپ و میدان باشید و فوتبالی مالکانه و پرموقعیت را ارائه دهید؛ نمیتوانید تا مرکز زمین یا نیمهی زمین خودی عقب نشسته، مترصد از دست دادن توپ توسط تیم حریف باشید و بعد کار را تمام کنید. این مسئلهای بود که علیرضا منصوریان هم در دومین فصل حضورش در استقلال با آن مواجه شد؛ منصوریان بعد از یک فصل موفق در تیم استقلال با اتکا به فلسفهی مربیگری خود، در سال دوم سعی کرد فوتبال مالکانه را در تیمش ارائه دهد و برای این کار سه هافبک بازیساز، شجاعیان، جباری و جباروف را هم جذب کرد. اما در عمل تیم منصوریان ایده تهاجمی مشخصی نداشت و بدون برنامهی خاصی توپ را بیشتر در نیمهی زمین خودی به گردش در میآورد، اما موقعیتی خلق نمیکرد. حتی گابریل کالدرون هم با وجود ارائهی فوتبالی با تمپوی بسیار بالا و ارسال پاسهای طولی بسیار، به دلیل اتکای بیش از حد تیمش به ضدحملات و مالکیت توپ کمتر پرسپولیس نسبت به دوران برانکو، مورد انتقاد برخی از هواداران پرسپولیس قرار میگرفت. پرسش این جاست که آیا محمود فکری هم قصد دارد فلسفهی مربیگری خود را در تیم استقلال تغییر دهد و اگر او چنین قصدی دارد، آیا ایدههای تهاجمی لازم برای اجرای فوتبال مالکانه در ذهن او وجود دارد؟ پاسخ این پرسش با گذشت چند هفته از رقابتهای لیگ مشخص خواهد شد.
دومین مسئله نگرانکننده پیرامون انتخاب فکری، به اعضای کادرفنی او برمیگردد. در کادر او، آرش برهانی و سیروس دینمحمدی به عنوان دستیار اول و دوم حضور دارند که سابقه چندانی در زمینهی مربیگری ندارند؛ برهانی که تازه دو سال است به جرگهی مربیان اضافه شده و دینمحمدی هم فقط در دو تیم راهآهنو شهرداری تبریز مربیگری کرده؛ همچنین هر دوی این افراد فاصلهی زیادی هم با علم روز دنیا دارند. صمد مرفاوی هم که در تیم نساجی به عنوان مدیرفنی فعالیت میکرد و حال با فکری برای بار چندم به تیم استقلال بازگشته، علیرغم تجربهی بالایش در زمینهی مربیگری و بازیگری، چندان با دانش روز دنیا آشنا نیست. باید دید این دستیاران به هنگام بازیها یا تمرینات خواهند توانست یاریرسان فکری باشند یا تنها به علت استقلالی بودن و رابطهی مناسبشان با فکری، توسط او برگزیده شدهاند؟
مربیگری در استقلال، این روزها به یکی از سختترین کارهای دنیا تبدیل شده؛ بسیاری از هواداران استقلال از همین ابتدا با کاپیتان سابق تیمشان اتمام حجت کردهاند و گفتهاند که او با آگاهی کامل از شرایط باشگاه، هدایت استقلال را برعهده گرفته؛ بنابراین، اصلاً از او انتظار ندارند تا تبدیل به رفیق نیمهراه جدید هواداران شود. سرنوشت محمود فکری در استقلال، یکی از ابهامآمیزترین نقاط لیگ فصل بعد خواهد بود.
فکری بعد از چند سال مربیگری موفق در لیگهای پایینتر و در تیمهایی چون نساجی مازندران، نفت مسجد سلیمان، شاهین بوشهر، آلومینیوم اراک و خوشه طلایی، سرانجام فصل گذشته و برای ۱۰ دیدار پایانی لیگ، هدایت تیم نساجی را به دست گرفت. نساجی باید در یک سوم پایانی لیگ با تیمهای تراکتور، سپاهان، فولاد، استقلال، پرسپولیس و شهرخودرو روبهرو میشد که جملگی در کورس کسب عنوان قهرمانی یا کسب سهمیه قرار داشتند. با این حال تیم فکری در این ۱۰ دیدار متحمل هیچ شکستی نشد و ۴ برد را هم دشت کرد. اوج کار فکری در نساجی را میتوان برتری ۳-۲ شاگردان او مقابل تیم آمادهی جواد نکونام در ورزشگاه وطنی و در حالی که ۲-۰ عقب بودند و همچنین پیروزی یک گلهی نساجی در ورزشگاه نقش جهان مقابل سپاهان دانست. نساجی در ۱۰ مسابقهی خود زیر نظر محمود فکری، ۱۱ گل زد، ۵ گل خورد، در سه بازی موفق به گلزنی نشد و مطابق آمار «متریکا»، به طور میانگین ۴۲٪ مالکیت توپ داشت.
سبک فوتبال فکری در تیم نساجی، همانطور که از میانگین درصد مالکیت این تیم هم میتوان برداشت کرد، فوتبالی واکنشی و متکی بر سرعت و تکنیک بالای مهرههای نساجی در ضدحملات بود. به نظر میرسد اولین چالش فکری در استقلال هم نوع فوتبالی باشد که تیمهای او ارائه میدهند. سبک بازی دفاع-ضدحمله یا فوتبال واکنشگرا، چیزی نیست که یک مربی بتواند در تیمهای بزرگی چون استقلال و پرسپولیس آن را ارائه دهد. هوادار در این تیمها از شما انتظار دارد مالک توپ و میدان باشید و فوتبالی مالکانه و پرموقعیت را ارائه دهید؛ نمیتوانید تا مرکز زمین یا نیمهی زمین خودی عقب نشسته، مترصد از دست دادن توپ توسط تیم حریف باشید و بعد کار را تمام کنید. این مسئلهای بود که علیرضا منصوریان هم در دومین فصل حضورش در استقلال با آن مواجه شد؛ منصوریان بعد از یک فصل موفق در تیم استقلال با اتکا به فلسفهی مربیگری خود، در سال دوم سعی کرد فوتبال مالکانه را در تیمش ارائه دهد و برای این کار سه هافبک بازیساز، شجاعیان، جباری و جباروف را هم جذب کرد. اما در عمل تیم منصوریان ایده تهاجمی مشخصی نداشت و بدون برنامهی خاصی توپ را بیشتر در نیمهی زمین خودی به گردش در میآورد، اما موقعیتی خلق نمیکرد. حتی گابریل کالدرون هم با وجود ارائهی فوتبالی با تمپوی بسیار بالا و ارسال پاسهای طولی بسیار، به دلیل اتکای بیش از حد تیمش به ضدحملات و مالکیت توپ کمتر پرسپولیس نسبت به دوران برانکو، مورد انتقاد برخی از هواداران پرسپولیس قرار میگرفت. پرسش این جاست که آیا محمود فکری هم قصد دارد فلسفهی مربیگری خود را در تیم استقلال تغییر دهد و اگر او چنین قصدی دارد، آیا ایدههای تهاجمی لازم برای اجرای فوتبال مالکانه در ذهن او وجود دارد؟ پاسخ این پرسش با گذشت چند هفته از رقابتهای لیگ مشخص خواهد شد.
دومین مسئله نگرانکننده پیرامون انتخاب فکری، به اعضای کادرفنی او برمیگردد. در کادر او، آرش برهانی و سیروس دینمحمدی به عنوان دستیار اول و دوم حضور دارند که سابقه چندانی در زمینهی مربیگری ندارند؛ برهانی که تازه دو سال است به جرگهی مربیان اضافه شده و دینمحمدی هم فقط در دو تیم راهآهنو شهرداری تبریز مربیگری کرده؛ همچنین هر دوی این افراد فاصلهی زیادی هم با علم روز دنیا دارند. صمد مرفاوی هم که در تیم نساجی به عنوان مدیرفنی فعالیت میکرد و حال با فکری برای بار چندم به تیم استقلال بازگشته، علیرغم تجربهی بالایش در زمینهی مربیگری و بازیگری، چندان با دانش روز دنیا آشنا نیست. باید دید این دستیاران به هنگام بازیها یا تمرینات خواهند توانست یاریرسان فکری باشند یا تنها به علت استقلالی بودن و رابطهی مناسبشان با فکری، توسط او برگزیده شدهاند؟
مربیگری در استقلال، این روزها به یکی از سختترین کارهای دنیا تبدیل شده؛ بسیاری از هواداران استقلال از همین ابتدا با کاپیتان سابق تیمشان اتمام حجت کردهاند و گفتهاند که او با آگاهی کامل از شرایط باشگاه، هدایت استقلال را برعهده گرفته؛ بنابراین، اصلاً از او انتظار ندارند تا تبدیل به رفیق نیمهراه جدید هواداران شود. سرنوشت محمود فکری در استقلال، یکی از ابهامآمیزترین نقاط لیگ فصل بعد خواهد بود.
برچسبها: محمود فکری مربی استقلال استقلال تهران
اگر حوصله خواندن ندارید، برای شنیدن اخبار روز فوتبال از هرجای ایران با شماره 9099070330 تماس بگیرید.
در مستر90، می توانید خبرها را پیگیری کنید، با طرفداران فوتبال در ارتباط باشید و جایزه ببرید! {ثبت نام رایگان}