رشد رقابت بایرن و دورتموند کلاسیکر را به تلویزیون ضروری تبدیل کرده است
مشکل در ارزیابی دیدار بروسیا دورتموند مقابل بایرن مونیخ برای مخاطبان جهانی در این است که این دیدار پر از تناقضهاست.
از یک سو، این بازی دو باشگاه پرطرفدارترین آلمان را در مسیر برخورد قرار میدهد و ۲۶ قهرمانی از ۳۱ قهرمان بوندسلیگا به یکی از این دو تیم رسیده است: سیاهزردهای غربی رورپوت یا، به طور معمولتر، رکوردمایستر بایرن مونیخ.
اما این دیدار، مثلاً، کاملاً شبیه به اسپانیا نیست، جایی که دو تیم برتر این کشور ۹۹٪ از توجه رسانههای فوتبال را به خود اختصاص میدهند. در آلمان، هر جامعه در هر شهر بزرگ، با حضور تماشاگران زیاد و عضویتهای چشمگیر، نماینده دارد. در اشتوتگارت، فرانکفورت و جاهایی مانند گلسنکیرشن -- خانه شالکه ۰۴ که در سطح دوم فوتبال آلمان قرار دارد، تنها ۲۰ مایل از اتوبان فاصله دارد -- تمرکز اصلی این آخر هفته هنوز روی مسائل محلی است تا اینکه همه چیز در ساعت ۶:۳۰ عصر متوقف شود و یک تجربه ملی جمعی را مشاهده کنند.
با این حال، قابل درک است که تصمیمگیرندگان فوتبال آلمان بیش از یک دهه پیش خواستهاند که این برخورد را مهمتر کنند و با این کار، "در کلاسیکر" به عنوان اصطلاح پذیرفته شده تبدیل شده است. بسیاری از طرفداران که من در قطارها، در پاتوقها و خارج از استادیومها با آنها برخورد میکنم، از این اصطلاح "بازاریابی" تمسخر میکنند، در حالی که در سراسر جهان، به خصوص میان طرفداران بیدقت بوندسلیگا، این اصطلاح دسترسی به چیزی قابل فهم و قابل ارتباط را فراهم میکند.
همچنین قابل توجه است که بازیکنان بیشتری از بایرن و دورتموند از اصطلاح کلاسیکر استفاده میکنند، که شاید صرفاً انعکاس وضعیت رسانهای و تأثیرات محیطی باشد که در آن بزرگ شدهاند.
وقتی من اولین بار به عنوان یک دانشجوی جوان در دهه ۱۹۸۰ وارد آلمان شدم، هیچ توجهی به این دیدار به عنوان یک رویداد قطعی فوتبال آلمان وجود نداشت. اگر بخواهیم بگوییم، در دهه ۱۹۷۰ کلاسیکر واقعی بین بروسیا مونشن گلادباخ و بایرن مونیخ بود و قرار بود که در اوایل دهه بعدی با دیدارهای شمال-جنوب هامبورگ و بایرن، دو تیم برتر آن زمان از دو شهر بزرگ آلمان، جایگزین شود.
دورتموند همیشه درگیر دربی ریویر بود که در آلمان معروفترین دربی است، و بایرن نیز درگیر مسائل جنوبی بود و در رقابتهایی با تیمهای وی اف بی اشتوتگارت (سودگیفل) و اف سی نورنبرگ به رقابت میپرداخت. پس کی ما به "تغییر دوران" (Zeitwende) رسیدیم؟
تنش بین بایرن و دورتموند از سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ با قهرمانیهای متوالی دورتموند شروع شد، تیمی که سپس در سال ۱۹۹۷ با شجاعت تحت هدایت اتو هیتسفیلد، جام لیگ قهرمانان اروپا را در خانه قدیمی بایرن یعنی استادیوم المپیک برد.
هیتسفیلد به مونیخ رفت و شدت این رقابت بیشتر شد. در تساوی داغ ۱-۱ در دورتموند در سال ۲۰۰۱، مجموعاً ۱۰ بازیکن کارت زرد دریافت کردند و سه نفر اخراج شدند که هنوز هم رکوردی برای هر دربی بوندسلیگا است. تاریخ ثبت کرده که زمانی که دورتموند در سال ۲۰۰۴ با مشکلات مالی مواجه شد، قرضی به مبلغ ۲ میلیون یورو از بایرن کمک کرد تا مرگ مالی را از درب خود دور کنند.
به نظر من، این دوره یورگن کلوپ بود که واقعاً این رقابت را احیا کرد. فراموش نکنیم که در مسیر قهرمانی بوندسلیگا در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، دورتموند چهار بار متوالی -- چهار پیروزی متوالی -- بایرن را شکست داد.
بازیای که همیشه به یاد میآورم تا تنشهای آن دوره را به یاد بیاورم، بازی روز سیام در فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۲ بود. این بازی تمام ویژگیهای دو تیم برتر اروپا را داشت که در مسیر برخورد بودند و روبرت لواندوفسکی با ۱۳ دقیقه باقیمانده، دورتموند را جلو انداخت. سپس ناگهان آرین روبن درون محوطه جریمه توسط رومن ویدنفلر خطا شد و داور، کنت کیشر، به نقطه پنالتی اشاره کرد.
ویدنفلر پنالتی ضعیف روبن را دفع کرد و این موضوع به بحث قابل توجهی تبدیل شد که توسط فرانز بکنباوئر فقید در تلویزیون مطرح شد، که آیا اصلاً روبن باید پنالتی را میزد؟ ظاهراً قانون قدیمی این بود که کسی که خطا روی او صورت میگیرد نباید پنالتی را بزند. ما همه به عنوان بیننده این موضوع را با هم یاد گرفتیم. یک سال بعد، بایرن و دورتموند کاملاً حق داشتند که خود را بهترین تیمهای اروپا بدانند وقتی که در ومبلی، جایی که آلمانیها اغلب به آن خانه فوتبال میگویند، دیدار کردند.
موفقیت بایرن در فینال لیگ قهرمانان آن سال پیش درآمدی برای دههها تسلط مطلق در عرصه داخلی بود. مهم نبود که در سالهایی که بایرن ۱۱ قهرمانی متوالی در لیگ بدست آورد، دورتموند هشت بار نزدیکترین تعقیبکننده بود. فاصله قابل مشاهده بود و چندین شکست سخت به آنها وارد شد.
با این حال، همیشه احساس میکنم هر دیدار دورتموند و بایرن یک "لحظهنگاری" (Momentaufnahme) است، یک عکس از آن لحظه برای هر دو تیم. در ماه مارس، دورتموند روند تاریخ اخیر را بازنویسی کرد و اولین پیروزی خود در مونیخ برای تقریبا یک دهه را کسب کرد، گویی میخواستند درد بیشتری به بایرن وارد کنند که در حال از دست دادن تاج خود به بایر لورکوزن بود.
افرادی که بوندسلیگا را دقیقاً دنبال نمیکنند، احتمالاً فکر میکنند که بایرن همیشه پیروز خواهد بود. با این حال، این بازی آزمایشی است برای اینکه بدانیم تیم وینسنت کمپانی واقعاً چقدر خوب است. بعد از فوتبال آزاد و شاداب هفتههای اول این فصل، آنها تبدیل به تیمی مقاوم شدهاند که شواهد آن را در هفت بازی متوالی بدون دریافت گل در تمامی رقابتها میبینیم.
اما دورتموند زیر نظر نوری شاهین، با وجود نوسانات زیاد، فرمول جادویی خود را در مقابل ۸۱،۰۰۰ نفر در استادیوم استروبلآلیه پیدا کرده است، جایی که تمامی شش بازی خانگی در بوندسلیگا و دو بازی دیگر در لیگ قهرمانان را بردهاند. در واقع، اگر به فصل گذشته نگاه کنیم، این روند پیروزی به ۱۱ بازی میرسد که در آن فصل در لیگ قهرمانان دوم شدند، در حالی که در بوندسلیگا فقط پنجمی شدند.
از یک سو، این بازی دو باشگاه پرطرفدارترین آلمان را در مسیر برخورد قرار میدهد و ۲۶ قهرمانی از ۳۱ قهرمان بوندسلیگا به یکی از این دو تیم رسیده است: سیاهزردهای غربی رورپوت یا، به طور معمولتر، رکوردمایستر بایرن مونیخ.
اما این دیدار، مثلاً، کاملاً شبیه به اسپانیا نیست، جایی که دو تیم برتر این کشور ۹۹٪ از توجه رسانههای فوتبال را به خود اختصاص میدهند. در آلمان، هر جامعه در هر شهر بزرگ، با حضور تماشاگران زیاد و عضویتهای چشمگیر، نماینده دارد. در اشتوتگارت، فرانکفورت و جاهایی مانند گلسنکیرشن -- خانه شالکه ۰۴ که در سطح دوم فوتبال آلمان قرار دارد، تنها ۲۰ مایل از اتوبان فاصله دارد -- تمرکز اصلی این آخر هفته هنوز روی مسائل محلی است تا اینکه همه چیز در ساعت ۶:۳۰ عصر متوقف شود و یک تجربه ملی جمعی را مشاهده کنند.
با این حال، قابل درک است که تصمیمگیرندگان فوتبال آلمان بیش از یک دهه پیش خواستهاند که این برخورد را مهمتر کنند و با این کار، "در کلاسیکر" به عنوان اصطلاح پذیرفته شده تبدیل شده است. بسیاری از طرفداران که من در قطارها، در پاتوقها و خارج از استادیومها با آنها برخورد میکنم، از این اصطلاح "بازاریابی" تمسخر میکنند، در حالی که در سراسر جهان، به خصوص میان طرفداران بیدقت بوندسلیگا، این اصطلاح دسترسی به چیزی قابل فهم و قابل ارتباط را فراهم میکند.
همچنین قابل توجه است که بازیکنان بیشتری از بایرن و دورتموند از اصطلاح کلاسیکر استفاده میکنند، که شاید صرفاً انعکاس وضعیت رسانهای و تأثیرات محیطی باشد که در آن بزرگ شدهاند.
وقتی من اولین بار به عنوان یک دانشجوی جوان در دهه ۱۹۸۰ وارد آلمان شدم، هیچ توجهی به این دیدار به عنوان یک رویداد قطعی فوتبال آلمان وجود نداشت. اگر بخواهیم بگوییم، در دهه ۱۹۷۰ کلاسیکر واقعی بین بروسیا مونشن گلادباخ و بایرن مونیخ بود و قرار بود که در اوایل دهه بعدی با دیدارهای شمال-جنوب هامبورگ و بایرن، دو تیم برتر آن زمان از دو شهر بزرگ آلمان، جایگزین شود.
دورتموند همیشه درگیر دربی ریویر بود که در آلمان معروفترین دربی است، و بایرن نیز درگیر مسائل جنوبی بود و در رقابتهایی با تیمهای وی اف بی اشتوتگارت (سودگیفل) و اف سی نورنبرگ به رقابت میپرداخت. پس کی ما به "تغییر دوران" (Zeitwende) رسیدیم؟
تنش بین بایرن و دورتموند از سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ با قهرمانیهای متوالی دورتموند شروع شد، تیمی که سپس در سال ۱۹۹۷ با شجاعت تحت هدایت اتو هیتسفیلد، جام لیگ قهرمانان اروپا را در خانه قدیمی بایرن یعنی استادیوم المپیک برد.
هیتسفیلد به مونیخ رفت و شدت این رقابت بیشتر شد. در تساوی داغ ۱-۱ در دورتموند در سال ۲۰۰۱، مجموعاً ۱۰ بازیکن کارت زرد دریافت کردند و سه نفر اخراج شدند که هنوز هم رکوردی برای هر دربی بوندسلیگا است. تاریخ ثبت کرده که زمانی که دورتموند در سال ۲۰۰۴ با مشکلات مالی مواجه شد، قرضی به مبلغ ۲ میلیون یورو از بایرن کمک کرد تا مرگ مالی را از درب خود دور کنند.
به نظر من، این دوره یورگن کلوپ بود که واقعاً این رقابت را احیا کرد. فراموش نکنیم که در مسیر قهرمانی بوندسلیگا در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، دورتموند چهار بار متوالی -- چهار پیروزی متوالی -- بایرن را شکست داد.
بازیای که همیشه به یاد میآورم تا تنشهای آن دوره را به یاد بیاورم، بازی روز سیام در فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۲ بود. این بازی تمام ویژگیهای دو تیم برتر اروپا را داشت که در مسیر برخورد بودند و روبرت لواندوفسکی با ۱۳ دقیقه باقیمانده، دورتموند را جلو انداخت. سپس ناگهان آرین روبن درون محوطه جریمه توسط رومن ویدنفلر خطا شد و داور، کنت کیشر، به نقطه پنالتی اشاره کرد.
ویدنفلر پنالتی ضعیف روبن را دفع کرد و این موضوع به بحث قابل توجهی تبدیل شد که توسط فرانز بکنباوئر فقید در تلویزیون مطرح شد، که آیا اصلاً روبن باید پنالتی را میزد؟ ظاهراً قانون قدیمی این بود که کسی که خطا روی او صورت میگیرد نباید پنالتی را بزند. ما همه به عنوان بیننده این موضوع را با هم یاد گرفتیم. یک سال بعد، بایرن و دورتموند کاملاً حق داشتند که خود را بهترین تیمهای اروپا بدانند وقتی که در ومبلی، جایی که آلمانیها اغلب به آن خانه فوتبال میگویند، دیدار کردند.
موفقیت بایرن در فینال لیگ قهرمانان آن سال پیش درآمدی برای دههها تسلط مطلق در عرصه داخلی بود. مهم نبود که در سالهایی که بایرن ۱۱ قهرمانی متوالی در لیگ بدست آورد، دورتموند هشت بار نزدیکترین تعقیبکننده بود. فاصله قابل مشاهده بود و چندین شکست سخت به آنها وارد شد.
با این حال، همیشه احساس میکنم هر دیدار دورتموند و بایرن یک "لحظهنگاری" (Momentaufnahme) است، یک عکس از آن لحظه برای هر دو تیم. در ماه مارس، دورتموند روند تاریخ اخیر را بازنویسی کرد و اولین پیروزی خود در مونیخ برای تقریبا یک دهه را کسب کرد، گویی میخواستند درد بیشتری به بایرن وارد کنند که در حال از دست دادن تاج خود به بایر لورکوزن بود.
افرادی که بوندسلیگا را دقیقاً دنبال نمیکنند، احتمالاً فکر میکنند که بایرن همیشه پیروز خواهد بود. با این حال، این بازی آزمایشی است برای اینکه بدانیم تیم وینسنت کمپانی واقعاً چقدر خوب است. بعد از فوتبال آزاد و شاداب هفتههای اول این فصل، آنها تبدیل به تیمی مقاوم شدهاند که شواهد آن را در هفت بازی متوالی بدون دریافت گل در تمامی رقابتها میبینیم.
اما دورتموند زیر نظر نوری شاهین، با وجود نوسانات زیاد، فرمول جادویی خود را در مقابل ۸۱،۰۰۰ نفر در استادیوم استروبلآلیه پیدا کرده است، جایی که تمامی شش بازی خانگی در بوندسلیگا و دو بازی دیگر در لیگ قهرمانان را بردهاند. در واقع، اگر به فصل گذشته نگاه کنیم، این روند پیروزی به ۱۱ بازی میرسد که در آن فصل در لیگ قهرمانان دوم شدند، در حالی که در بوندسلیگا فقط پنجمی شدند.
برچسبها: بایرن دورتموند کلاسیکر Momentaufnahme Zeitwende
در مستر90، می توانید خبرها را پیگیری کنید، با طرفداران فوتبال در ارتباط باشید و جایزه ببرید! {ثبت نام رایگان}